پاورلیفتر

بدان که خداوند بر همه چیز آگاه است . پس بنگر که چگونه باید باشی ...

پاورلیفتر

بدان که خداوند بر همه چیز آگاه است . پس بنگر که چگونه باید باشی ...

این نیز گذشت ...

سلام به همتون . همه شما عزیزایی که تو این مدت که نبودم تنهام نزاشتین و منو با نظراتون و پیغام هاتون شرمنده کردین  . الحق که حق با همتون بود . دوران خدمت آموزشی یکی    از شیرین ترین و بهترین لحظات زندگیم رو رقم زد که تا عمر دارم فراموشش نمیکنم  . 

دوره ای ۲ ماهه پر از تلخی و شیرینی و تجارب ارزشمند تموم شد . لحظه ترخیص سخت ترین لحظات برای همه ما بود . ۶۰ روز با هم خوابیدیم و بیدار شدیم و زندگی کردیم و تو سختی ها و مشکلات با هم و پشت هم بودیم . ۱۴۶ عقیده و نظر مختلف تونسته بود رابطه مسالمت آمیزی با هم برقرار کنه . گروهانی که تو اتحاد و همبستگی زبونزد کل پادگان بود باید حالا از هم پاشیده میشد . روز سه شنبه ۲ اسفند ماه ۱۳۸۴ . ساعت ۳ بعد از ظهر لحظه جدایی بود . از خاطرات و یادگارهای این دوره حرف زیاد دارم . اگه خدا بخواد کم کم همشون رو میگم ... همشون رو .

تا بعد ... به امید دیدار گروهان ۲۲ ...

محرم در استان گیلان

محرم در باور مردم گیلان جلوه‌ایی از مظلومیت و حماسه و قیام عاشورایی نهضت امام حسین (ع) و یارانش است. مردم این استان هرساله در این ایام به خاطر مظلومیت حسین (ع) و یاران با وفایش در مبارزه با ظلم و ستم یزیدیان و مصیبتی که براهل بیت ایشان روا شد با زدن بر سر و سینه یاد و خاطره کربلای حسینی را زنده می‌کنند. شیعیان خاندان عصمت و طهارت (ع) همراه با قافله کربلا در این ایام از کربلای دل به معلا می‌آیند و همراه حسینیان به حماسه ایی دیگر می‌پردازند. اعتقاد و باور خاص مردم به حضرت ابوالفضل العباس ، علی اکبر، علی اصغر، حربن یزید ریاحی و زنان و کودکان سیدالشهداء در این ایام و برگزاری آیین- های ویژه سوگواری به نام آنان نمونه‌ایی ازباورداشت‌های مذهبی مردم این استان است. همزمان باشروع ماه محرم‌الحرام بزرگان هر محله از مناطق شهری و روستایی گیلان با هدایت مردم خصوصا جوانان اقدام به برپایی آیین‌های رایج سنتی عزاداری می‌کنند. آماده‌سازی مساجد و حسینیه‌ها ، علم بندی و سیاه پوش کردن سردر مساجد و معابر و برپایی مجالس روضه خوانی، سینه زنی، زنجیر زنی از آیین‌های ویژه این ماه است. یکی از آیین‌های عزاداری در این ماه علم بندی است که از یک روز مانده به ماه محرم تا روز هفتم این ماه در مناطق شهری و روستایی استان گیلان برگزار می‌شود. درروز اول این مراسم مردم مناطق مختلف با پذیرایی از عزاداران در مساجد و حسینیه‌ها در بعد از ظهر با تشکیل دستجات مختلف سینه زنی و خواندن نوحه پرچم‌های سیاه را به نشانه عزاداری سیدالشهداء به بالای سردر مساجد و گنبدهای آن نصب می‌کنند. این مراسم در دهکده تاریخی ماسوله و شهرستان مذهبی آستانه اشرفیه جلوه- ایی ویژه دارد و هرساله‌افراد مختلفی برای شرکت دراین مراسم به این روستا می آیند. تشکیل دستجات سینه و زنجیر زنی با شیوه‌های مختلف دوضرب ، پنج ضرب و سه ضرب برسینه و پشت نمونه‌ایی از عزاداری در این ایام است که با توجه به نوع نوحه و ریتم آن در مناطق مختلف استان اجرا می‌شود. پخت و توزیع نوعی شیرینی به نام "ککه" یا "کشته" که با آرد و شکر ، آب روغن تهیه می‌شود در بین عزاداران، آیین دیگری است که در باور مردم برخی مناطق استان وجود دارد. دادن شربت و نصب منبع‌های آب در اطراف مساجد ، سطح شهر و مناطق تردد دستجات عزاداری و همچنین پذیرایی از عزاداران در شب‌های پایانی دهه اول محرم از دیگر رسوم رایج در استان گیلان است. اطعام دهی ، پرداخت نذورات ، راه اندازی علم و کتل ، حمل پرچم‌های سبز با عبارت‌های "یا حسین شهید" به وسیله کودکان و نوجوانان و سقاشدن کودکان سیاهپوش با عنوان نذر حضرت علی اصغر (ع) از جمله جلوه‌های زیبای آیین‌های سوگواری در این منطقه است. برگزاری مراسم تعزیه خوانی، آتش زدن خیمه ها، راه اندازی کاروان‌های شتر و اسب با سواران سبز پوش و سرخ پوش از جمله مراسم تعزیت شهادت سالار شهیدان کربلا و ‪ ۷۲‬دوتن ازیاران با وفایش دراین استان می‌باشد. جوانان گیلانی نیز در این ایام با حضور فعال و خودجوش و تشکیل هیات علی اکبر و خیمه جوانان بنی‌هاشم فضایی آکنده از معنویت را به نمایش می‌گذارند. برخی از مناطق استان گیلان به دلیل وجود بارگاه امامزادگان جلوه‌ایی دیگر در ماه سوگواری سالار شهیدان دارد. آرامگاه حضرت سلطان سید جلال‌الدین اشرف درآستانه‌اشرفیه ، امامزاده هاشم درجاده رشت به‌رودبار در این ایام مملو از حضور سوگواران اهل بیت (ع) است. هرساله در ماه محرم مردم این استان باراه‌اندازی دستجات مختلف عزاداری به این مکان‌ها می‌آیند. تشکیل جلسات وعظ و دعوت از روحانیون برای سخنرانی در منازل ، تکایا و مساجد از برنامه‌های دیگری است که در دهه اول ماه محرم انجام می‌شود. شکوه و عظمت این مراسم که با نوحه خوانی ،مداحی ،سینه زنی ،زنجیرزنی ،شبیه خوانی همراه است در روزهای تاسوعا و عاشورا به اوج خود می‌رسد. "علم بازی" یکی دیگر از آیین‌هایی است که در برخی از دستجات مناطق شهری مشاهده می‌شود. در این زمینه افرادی که از توانایی جسمانی برخوردارند با بلند کردن علم‌های فلزی و حرکت در جلوی دسته عزاداری و چرخاندن علم حرکاتی را به نمایش می‌گذارند.

هر شهر استان گیلان هم تا حدودی میشه گفت مراسم مخصوص خودش رو داره . مثلا تو همین لاهیجان خودمون مراسم قمه زنی ظهر عاشورا انجام میشه یا ۷ محل و علم بندی که هر کدوم نیاز به توضیح داره که دفعه بعدی شرح میدم .

این رو هم بگم که  علم بین مردم گیلان قداست و نمادی خاصه . و به خصوص در شهر لاهیجان علم و علم زن یا علم کش از احترام خاصی برخورداره .

یادداشتی از شهر غریب !

سلام به همه دوستان خوب و با معرفتم .

امروز اومدیم مرخصی داخل شهری . با بچه ها گفتیم یه کافی نت هم بریم . دلم خیلی تنگ شده بود . برای نوشتن . میخوام یه مطلبی رو که همین دیشب یکی از هم خدمتی ها برام نوشت رو بزارم براتون . ایشالله زود زود بیام و پشت سر هم آپدیت کنم .

دوستت دارم نه به خاطر شخصیت تو ، بلکه به خاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا میکنم دو هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین لیاقتی دارد باعث اشک ریختن تو نمیشود سه اگر کسی تو را آنطور که میخواهی دوست ندارد به این معنی نیست که تو را با تمام وجود دوست ندارد چهار دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد و قلب تو را لمس کند پنج بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید شش هرگز لبخند را ترک نکن ، حتی وقتی ناراحتی چون هر کس ممکن است عاشق لبخند تو شود. هفت تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ، ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی
هشت هرگز وقتت را با کسی که حاظر نیست وقتش را با تو بگذراند ، نگذران نه شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نا مناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را ، به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر میتوانی شکر گذار باشی ده به چیزی که گذشت غم نخور ، به آنچه پس از آن آمد لبخند بزن یازده همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند ، با این حال همواره به دیگران اعتماد کن فقط مواظب باش به کسی که تو را آزرده ، دوباره اعتماد نکنی دوازده خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمئن باش که خود را میشناسی قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد سیزده زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار ، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری .

به خدا توکل کنین و از مولا علی مدد بخواین .

ماه محرم هم رسیده . ما که تو شهرمون نیستیم . شما که هستین سعی کنین قدر بدونین . چون وقت بیشتری دارین .

یا علی .

اومدم مرخصی

سلام به همتون .

چطورین ؟ بالاخره دلشون سوخت و به ما آش خورها یه مرخصی ۳ روزه دادن ! البته ما که رفت و برگشتمون ۲ روزه ! فایده ای نداره ولی خب ۱ روز هم ببینیم شهرمونو و خونواده رو خودش کلی روحیه میده ! جاتون خالی داره خوش میگذره !‌درسته سختی داره ولی بچه های با معرفتی باهامن . دارم خاطراتم رو مینویسم که ایشالله وقتی اومدم خورده خورده همینجا بنویسم براتون . از همه اونایی هم که در نبودم به وب سر زدن و نظر دادن یا ندادن ممنونم . خیلی خوشحال شدم وقتی دیدم آمار وبلاگم از ۷۰۰ تا رسیده به ۱۰۹۶ تا . این لطفتونو میرسونه . مواظب خودتون باشین . من رفتم . یا علی .

روزهای آخر

سلام ...

امشب باز از اون شباست ... یکی از بچه ها رو بدرقه کردیم که بره و نیمه دوم زندگیشو شروع کنه . راستش تازه داشتیم عادت میکردیم ... ولی ... رسید اون روزی که منتظرش بودم !      سربازی !به نظر من زندگی ما پسر ها ۳ قسمت داره ... یکیش دوران قبل از خدمت سربازیه . یکیش دوران بعد از خدمت سربازی و آخرینش هم بعد از ازدواجه ... حالا که خوب فکر میکنم میبینم از نیمه اول زندگیم هیچ چیز نفهمیدم ... هیچ چیز . سه روز دیگه هم عازم سفری هستم که اجباریه و اخیاری در کار نیس ! البته واسه مائی که از همون وقتی که هم سن و سالامون داشتن عشق دنیا رو میکردن دنبال کار بودیم و از تفریح فقط اسمشو بلد بودیم سربازی یه فرصت استراحته . فرصتی که فقط غم غربت باهاشه که اونم قابل حله ... به هر حال . هر کسی قسمتی داره . ۳ روز دیگه نیمه دوم قسمت من رقم میخوره . تا دیروز هم خیالی نبود برام ! ولی هر چی داریم نزدیک میشیم به اون تاریخ تو دلم یه جوراییه !‌واسه همین دارم مینویسم شاید یکم حال و هوام عوض شد . میریم تا سرنوشتمونو خودمون رقم بزنیم  نه اینکه بشینیم ببینیم قسمت چی میخواد .

چقدر  عجیبه که تا وقتی مریض نشی کسی برات گل نیاره . چقدر عجیبه که تا فریاد نزنی کسی به سمتت بر نگرده که نیگات کنه . چقدر عجیبه که تا گریه نکنی کسی نوازشت نکنه . چقدر عجیبه که تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدارت نیادو چققددددر عجیبه که تا وقتی نمیرم کسی منو نمیبخشه ...

یکی اون بالاست که هوامو داره ... تنهایی با او یعنی هیچ ... هر چه بود :

 

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (‌ع )‌

ولادت با سعادت و پر برکت امام رضا (‌ع )بر همه شما عزیزان مبارک باشه ...

یا ضامن آهو . با اخلاص رو به ضریح مطهرت میکنیم و از جان و دل می گوئیم :

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (‌ع )

 

 آن حضرت روز پنج شنبه یا جمعه ، 11 ذى القعدة ، سال 148 هجرى قمرى، یک سال پس از
شهادت امام جعفر صادق علیه السلام در شهر مدینه منوّره دیده به جهان گشود؛ و با ظهور نور طلعتش جهانى را روشنائى بخشید.                                                                            
نام : علىّ، صلوات اللّه و سلامه علیه . کنیه : ابوالحسن ثانى ، ابوعلىّ و... . القاب : رضا، صابر، زکىّ، وفىّ، ولىّ، رضىّ، ضامن ، غریب ، نورالهدى ، سراج . اللّه ، غیظ المحدّثین ،               غیاث المستغیثین و... پدر: امام موسى کاظم ، باب الحوائج إ لى اللّه علیه السلام .
مادر: شقراء، معروف به خیزران ، امّ
البنین ، و بعضى گفته اند: نجمه بوده است . نقش انگشتر: حضرت داراى سه انگشتر بود،
که نقش هر کدام به ترتیب عبارتند از: ((حَسْبىَ اللّهُ)) ، ((ما شاءَ اللّهُ وَ لا قُوَّةَ إ لاّ بِاللّهِ)) ،   ((وَلییّ اللّهُ)) .
دربان : مورّخین ، دو نفر را به نام محمّد بن فرات و محمّد بن راشد به عنوان دربان حضرت        گفته اند. مدّت امامت : بنابر مشهور، روز جمعه ، 25 رجب ، سال 183 هجرى قمرى ، پس از شهادت پدر مظلومش بلافاصله مسئولیّت رهبرى و امامت جامعه اسلامى را به عهده گرفت ، که تا سال 203 یا 206 به طول انجامید.
و در سال 200 هجرى قمرى حضرت توسّط ماءمون به خراسان احضار گردید.
مدّت عمر: در طول عمر آن حضرت بین 49 تا 57 سال بین مورّخین اختلاف است . و بر همین مبنا در مقدار و مدّت هم زیستى با پدر بزرگوارش ؛ و نیز در مدّت حیات پس از پدرش اختلاف           مى باشد، گرچه برخى گفته اند که آن حضرت 29 سال و دو ماه در زمان حیات پدر بزرگوارش زندگى نموده است .
در علّت آمدن امام رضا علیه السلام به خراسان ، نیز بین مورّخین اختلاف است ؛
ولى مى توان از مجموع گفته ها، این گونه استفاده نمود:
چون هارون الرّشید به هلاکت رسید، بغداد و حوالى آن در اختیار فرزندش امین ، و خراسان با حوالى آن تحت حکومت دیگر فرزندش ماءمون قرار گرفت .
پس از گذشت مدّتى کوتاه ، بین دو این برادر اختلاف و جنگ ، رونق گرفت و امین کشته شد.
در این بین ، ماءمون نیز جهت استحکام قدرت خود چنان ابراز داشت که از علاقه مندان خاندان علىّ بن ابى طالب و سادات بنى الزّهراء مى باشد.
بنابر این ، در سال 200 هجرى نامه اى به استاندار خود در شهر مدینه منوّره فرستاد، تا حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام را از راه بصره اهواز، (به گونه اى که از غیر مسیر شهر قم باشد) به خراسان منتقل گردانند.
هنگامى که امام رضا علیه السلام به شهر مَرْوْ رسید، ماءمون عبّاسى به حضرتش پیشنهاد بیعت و خلافت را داد. ولى حضرت چون کاملاً نسبت به افکار و دسیسه هاى ماءمون و دیگر خلفاء بنى
العبّاس آگاه و آشنا بود، پیشنهاد خلافت را از طرف ماءمون نپذیرفت .
و ماءمون دو ماه به طور مرتّب ، با نیرنگ ها و شیوه هاى گوناگونى اصرار مى ورزید که شاید امام علیه السلام بپذیرد؛ ولى چون از طریقى در رسیدن به هدف خویش موفّق نگردید، در نهایت ، حضرت را تهدید به قتل کرد.
بر همین اساس امام علیه السلام مجبور گردید که ولایتعهدى را تحت شرائطى بپذیرد، که روز پنج شنبه ، پنجم ماه مبارک رمضان ، در سال 201 بیعت انجام گرفت ، مشروط بر آن که حضرت در هیچ کارى از امور حکومت دخالت ننماید. پس از آن که ماءمون به هدف خود رسید و از هر جهت حکومت خود را ثابت و استوار یافت ، شخصا تصمیم قتل حضرت رضاعلیه السلام را گرفت و به وسیله انگور زهرآلود، آن امام مظلوم و غریب را مسموم و شهید کرد.
شهادت : بنابر مشهور بین تاریخ ‌نویسان ،حضرت روز جمعه یا دوشنبه ، آخر ماه صفر، در سال 203 یا 206 هجرى قمرى (4) به وسیله زهرمسموم شده و در سناباد خراسان شهید گردید؛ و به عالم بقاء رحلت نمود. و جسد مطهّر و مقدّس آن حضرت در منزل حمید بن قحطبه ، کنار قبر هارون الرّشید دفن گردید. خلفاء هم عصر آن حضرت : امامت حضرت ، هم زمان با حکومت هارون الرّشید، فرزندش امین ، عمویش ابراهیم ، دوّمین فرزندش محمّد، سوّمین فرزندش عبداللّه ملقّب به ماءمون عبّاسى مصاددف گردید.
تعداد فرزندان : عدّه اى گفته اند حضرت داراى پنج پسر و یک دختر به نام فاطمه بوده است ؛ ولى اکثر مورّخین بر این عقیده اند که حضرت بیش از یک پسر به نام ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام نداشته است .
نماز آن حضرت :
شش رکعت است ، در هر رکعت پس از قرائت سوره حمد، ده مرتبه))هل اءتى عَلَى الا نْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئا مَذْکُورا))خوانده مى شود.
و بعد از آخرین سلام نماز، تسبیحات حضرت فاطمه زهراءعلیها السلام گفته مى شود؛ و سپس حوائج و خواسته هاى مشروعه خویش را از درگاه خداوند متعال مسئلت مى نماید که انشاء اللّه تعالى برآورده خواهد شد .
درخت بادام در خانه میزبان
مرحوم شیخ صدوق رضوان اللّه علیه ، به نقل از محمّد بن احمد نیشابورى از قول جدّه اش خدیجه ، دختر حمدان حکایت کند: در آن هنگامى که امام رضا علیهما السلام در مسیر راه خراسان وارد شهر نیشابور گردید، به منزل ما تشریف فرما شد. امام علیه السلام پس از آن که اندکى استراحت نمود، در گوشه اى از حیات خانه ما یک بادام کشت نمود، که رشد کرد و بزرگ شد و یک ساله به ثمر رسید؛ و هر سال ثمره بسیارى مى داد. و چون مردم متوجّه شدند، که امام رضا
علیه السلام آن درخت را با دست مبارک خود کشت نموده است ، هر روز به منزل ما مى آمدند و از بادام هاى آن جهت شفا و درمان امراض خود استفاده مى کردند و هرکس هر نوع مرضى که داشت ، به عنوان تبرّک از آن بادام که تناول مى کرد، عافیت و سلامتى خود را باز مى یافت .
و حتّى نابینایان شفا مى گرفتند و زن هاى آبستن - که درد زایمان برایشان سخت و غیرقابل تحمّل بود - از آن بادام استفاده مى کردند و به آسانى وضع حمل مى نمودند.
و همچنین حیوانات مختلف مى آمدند و خود را به وسیله آن درخت متبرّک مى ساختند.
پس ا آن که مدّت زمانى از این جریان گذشت ، درخت بادام خشک شد و جدّم ، حمدان چند شاخه اى از آن درخت را قطع کرد که در نتیجه چشم هایش کور و نابینا گردید.
و فرزند او - که عَمرو نام داشت و یکى از ثروتمندان مهمّ شهر نیشابور بود - آن درخت را از ریشه قطع و نابود کرد و او نیز به جهت این کار، تمام اموال و زندگیش متلاشى شد و بیچاره گردید، که دیگر به هیچ عنوان توان امرار معاش نداشت .
و راوى در نهایت گوید: قبل از آن که درخت خشک شود، کرامات بسیارى به برکت امام رضا
علیه السلام از آن ظاهر مى گردید و مردم ؛ بلکه حیوانات از آن بهره مى بردند .
 دو معجزه و یک غیب گوئى محمّد بن فضیل - که یکى از راویان حدیث است - حکایت کند:
مدّتى بود که به ناراحتى درد پهلو و درد پا مبتلا شد بودم ، به همین جهت محضر مبارک حضرت ابوالحسن ، امام رضا علیهالسلام شرفیاب شدم تا شفاى خود را بگیرم ؛ در آن زمان حضرت در مدینه بود و هنوز به خراسان منتقل نشده بود، هنگامى که وارد بر امام علیه السلام شدم فرمود: چرا ناراحت و افسرده اى ؟
گفتم : ناراحتى درد پهلو و درد پا دارم که مرا سخت مى آزارد.
امام علیه السلام با دست مبارک خویش اشاره به پهلویم نمود و دعائى را خواند و آب دهان مبارک خود را بر محلّ درد مالید و فرمود: دیگر از این جهت ، ناراحتى نخواهى داشت .
و سپس نگاهى به پایم انداخت و اظهار داشت : حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم علیه السلام فرموده است : هر که از شیعیان ما، مبتلا به مرض و ناراحتى شود و در مقابل آن صبر وشکیبائى از خود نشان دهد، خداوند پاداش  هزار شهید به او عطا مى فرماید.
محمّد بن فضیل گوید: با این سخن حضرت ،فهمیدم که درد پایم باقى خواهد ماند و خوب شدنى نیست .
دوستان او مانند هیثم بن ابى مسروق گفته اند: محمّد تا آخر عمر مبتلا به پا درد بود و با همان ناراحتى از دنیا رفت .
همچنین آورده اند:
حُبابه والبیّه از زمان امیرالمؤ منین ، امام علىّ علیه السلام تمام ائمّه را تا امام رضا علیهم السلام محضر یکایک آن ها شرفیاب شد و از هر یک معجزه مخصوصى مشاهده کرد.
چون حُبابه والبیّه بر امام رضا علیه السلام وارد شد، به او فرمود: جدّم ، امیرالمؤ منین علیه السلام چه مطالبى را برایت بیان نمود؟
حُبابه گفت : آن حضرت فرمود: تو یک علامت و برهان عظیمى را خواهى دید؛ امام رضا علیه
السلام فرمود: اى حُبابه ! آیا متوجّه موهاى سفیدت شده اى ؟ گفت : بلى .
فرمود: آیا دوست دارى که گیسوانت سیاه و خودت را جوان ببینى ؛ و به حالت جوانى برگردى ؟ حُبابه گفت : بلى ، این بزرگ ترین نشانه و برهان خواهد بود. در همین لحظه حُبابه احساس خاصّى در خود کرد و متوجّه شد که حضرت مخفیانه دعائى را مى خواند.
سپس حُبابه ، گیسوان خود را تماشا کرد، دید که همه سیاه و زیبا گشته است ، مکانى
خلوت را پیدا کرد و به آن جا رفت و پس از آن که خود را بررسى کرد متوجّه شد که دختر شده است و باکره مى باشد .

سایت شهر لاهیجان رو دریابید !

بالاخره شهر ما صاحب یه سایت درست و حسابی شد ... ولی حیف که زیاد تحویلش نگرفتن ...
بعد از اینکه چند وقتی تو فرومش عضو شدم دیدم استقبال ازش در حد صفره !
مثل اینکه همشهریای ما هنوزم چت کردن رو به وب گردی و فروم بازی !‌ترجیح میدن ...
ولی تورو خدا یه کم با محبت تر با این سایت برخورد کنین !

وب سایت بام سبز